آقای امینی و تشکیک عامی!؟ - بخش اول حواشی
نوشتار
"تشکیک عامی در اصطلاح عرفا" در وبلاگ عرفان شیعی منتشر شده است. ما
برخی کلمات آقای امینی را آورده و تذکراتی ارایه خواهیم داد.
اول
مسایل حاشیهای:
1-آقای
امینی مینویسد:
"فردی
مسمی به حکیمی در مورد تشکیک عامی عرفا حرف هایی را در وبلاگش قرار داده است که به
قول گفتنی جز رسوایی چیزی نصیبش نشد ... ایشان متاسفانه برای فهم اصطلاح تشکیک
عامی به مطالعه بعضی کتب مصطلحات
فلسفه پرداخته اند و دچار خطای فاحش ذهنی شده اند و نتیجه می گیرند که تشکیک عامی
مربوط به مشاء بوده و ارتباطی با تشکیک عامی عرفاء ندارد"
"آقای
حکیمی از این حقیر واژه تشکیک عامی را شنید سپس برای فهم آن سراغ بعضی کتب فلسفی و
مصطلحات فلسفی رفت بعد هم تشکیک عامی را حسب آن کتاب معنا کرد و آخر فریاد شوق که
ایشان مچ حقیر را گرفته است در وبلاگ شان سر داد"
و
آقای امینی در انتها می نویسد:
"این حقیر
همانطور که از قبل گفته بودم آقای حکیمی را فردی تحصیل کرده نمی دانم و ایشان در
حدی نیستند که حتی بتوان با ایشان بحثی علمی داشت و خدا شاهد است این حقیر نسبت به
مناظره با ایشان خیلی تواضع کردم کما اینکه بهترین گواه حقیر همین یک بحث ساده بود
که نه خودش بلد بود و ... پیشنهاد این حقیر به آقای حکیمی این است که شما فعلا به
یادگیری مباحث عرفان و فلسفه در نزد یک استاد مسلم بپردازید سپس وارد مباحث عرفان
شوید"
تذکر:
امینی جان، بنده تعریف تشکیک عامی را حدود 20 سال پیش (در دوران تحصیل) از استاد بدایه
و نهایه خود استاد رضایی تهرانی یاد گرفتهام (اگر باور ندارید از سایت آقای وکیلی
شماره استاد رضایی تهرانی را گرفته و از استاد سوال کنید تا بدون علم و تنها بر
اساس ظن (که اساس کار شماست) حکم صادر نکنید)؛ پس اگر تقدم زمانی حسنی باشد (که
نیست) این حسن از آن ماست نه شما.
امینی
جان، ما به حد کافی فهم درستی از معنای تشکیک عامی داریم ما سراغ بعضی کتب فلسفی و
مصطلحات فلسفی نرفتیم که معنای آن را فهم کنیم بلکه برای این به سراغ این کتاب ها
رفتیم تا شما را که آشنایی با این واژه ندارید را مستندا راهنمایی کنیم.
امینی
جان، ما از ضعف شما نه تنها خوشحال نمی شویم بلکه به شدت ناراحت می شویم ما دوست
داریم همه انسان ها راه مستقیم را پیدا کنند. وقتی می بینیم کسانی از عرفان
اصطلاحی دفاع می کنند که حتی در مقدمات آن ضعف فاحش دارند وظیفه سنگین خود را
سنگین تر می یابیم.
امینی
جان، ما مچ شما را نگرفتیم ما فقط می خواهیم دو عیب بزرگ شما را به خودتان تذکر
دهیم تا اصلاح کنید:
الف)
ناآشنایی با اصطلاحات اولیه فلسفه و عرفان که ناشی از خود خوانی متون مغلق
و سنگین فلسفی و عرفانی و عدم مراجعه و عدم تعلم از اساتید فن است.
ب)
تکبر و خود پسندی آشکار بدون پایه و اساس
تذکر:
امینی جان، ما می توانستیم همه ضعف های شما را به صورت خصوصی هم اعلام بکنیم ولی
به دو دلیل این کار ممکن نشد:
الف)
چه بسیار کسانی که کلمات شما را باور کرده و همانند شما در این وادی نادرست وارد
شده اند لازم است این افراد به طور علنی از این خطاهای پایه ای شما آگاه شوند تا
از راه نادرست بازگردانده شوند.
ب)
تکبر و غرور کاذب که گریبانگیر اکثر مدافعان روش فلسفی و عرفانی می شود و باعث می
شود سخنان بدون علم بر زبان جاری کنند در کلمات شما موج می زند (این را در عمل و
در نوشتارهای خود اثبات کرده اید) لذا امید به اصلاح را در شما تضعیف می کند و
بلکه موجب نگرانی از سوء استفاده از ارسال مطلب به صورت خصوصی می شود.
نتیجه:
این دلایل باعث تذکر علنی ضعف های شما شده است. ما هر چند می دانیم نقد علنی موجب
برداشت هتک حرمت طرف مخالف خواهد شد ولی این را هم باور داریم که اگر طرف مخالف،
تقوای واقعی (نه صوری) داشته باشد وقتی سخن حقی به او رسید و متوجه اشتباه خود شد
نه تنها از حرف خود بر می گردد بلکه به صورت علنی هم این اشتباه خود را منتشر می
کند تا کسانی که از طریق او و نوشته های او از راه حق منحرف شده بودند به خود آمده
و خود را اصلاح کنند.
امینی
جان، ما در صدد تخریب شخصیت شما نیستیم ولی در صدد تخریب عقاید باطل و غرور کاذب
شما هستیم این بیماری ها باید درمان شود ولو به بهای صدمه مختصری به شخصیت شما. هر
بیماری با دارویی درمان می شود که خود موجب آسیب زدن به فرد می شود ما عوارض این
داروها را می دانیم ولی چاره ای جز به کار بردن داروهای عوارض دار برای ما نگذاشته
اید.
توجه:
وقتی آقای امینی (در صوت منتشر کرده در وبلاگش) برای وحدت وجود، به کاربرد کلمه نفس
در مورد خداوند و انسان و ... استدلال می کند (که خود این استدلال نشانه عدم توجه
به استعمالات کلام عرب است) و مخالفان را احمق می نامد (البته از زبان استاد حسن
زاده آملی) باید بداند که درمان این امراض، به داروهایی خاص نیاز دارد.
امینی
جان، تواضع این نیست که وزن خود را برای مسابقه کشتی 200 کیلو معرفی کرده و بعد با
تواضع به 150 کیلو رضایت دهید در حالی که بعد از توزین معلوم شود فقط 70 کیلو وزن
داشتی. این میزان است که وزن هر شخص را معین می کند و میزان تشخیص علم هم، اهل فن
آن علم هستند نه ادعاهای منم منم.
امینی
جان، ما پیشنهاد شما (یادگیری مباحث عرفان و فلسفه در نزد یک استاد مسلم) را 25
سال پیش به خود پیشنهاد دادیم و نزد اهل فن و متخصصین آموزش دیدیم پس ما تحصیل
کرده هستیم چه شما خوشتان بیاید چه نیاید؛ برای دیدن مدارک ما به حوزه علمیه مشهد
مقدس و دفتر تبلیغات و ... مراجعه کنید.
شما
هم به جای خود خوانی متون فلسفی، مثل ما پیش متخصص درس بگیرید تا دچار خطای در فهم
و در نتیجه خود معیاری و خود بزرگ بینی نشوید.
امینی
جان، ما خود را عقل کل نمی دانیم ولی بر اساس علم اندکی که داریم سعی کرده ایم
وظیفه خود در اصلاح دیگران را هم انجام داده باشیم لذا مجبوریم خطاهای مدافعان
فلسفه و عرفان را تذکر دهیم. ما دوست داشتیم این تذکرات، به طور خصوصی صورت گیرد
ولی فعلا ما را مجبور به تذکر علنی کرده اند.
2-آقای
امینی می نویسد:
"وبلاگ
این حقیر ... که ارایه کننده جهان بینی مبتنی بر تعالیم اهلبیت عصمت و طهارت است"
تذکر:
امینی جان، اول معنای اهل بیت روشن شود؛ مراد شما از اهل بیت کیست و چیست!؟ از نظر
ما جهان بینی مبتنی بر تعالیم اهلبیت عصمت و طهارت در کتب کلامی و روایی و ...
موجود است نه در مسلک فلاسفه و عرفای اصطلاحی که تعارض این دو با تعالیم اهلبیت
عصمت و طهارت برای اهل فن اظهر من الشمس است. ما حداقل دو مورد از تعارض صددرصد
این دو مسلک با تعالیم اهلبیت عصمت و طهارت را در وبلاگمان آورده ایم چرا آن دو را
جواب علمی نمی دهید!!!؟؟؟ آیا با بزرگ کردن حاشیه ها و کاربرد خطابه به جای برهان سعی
دارید از بحث علمی فرار کنید!!!؟؟؟ بحث "تشبیه در اصالت وجود" در حالی
که متون دینی هر گونه تشبیهی را نفی می کنند، و بحث "تعارض ضرورت علی با
اختیار" که اختیار اساس دینداری است در وبلاگ ما موجود است ما همچنان باز هم منتظر
جواب، یا اعتراف به تعارض این دو با تعالیم اهلبیت عصمت و طهارت و جدا شدن شما از
مسلک فلسفی و عرفان اصطلاحی خواهیم ماند.
البته سکوت معنادار مدافعان فلسفه و عرفان، خود بهترین اقرار به عجز از
جواب علمی به این موضوعات و اقرار به تعارض اصالت وجود (که یکی از پایه های اصلی
وحدت وجود است) و قاعده ضرورت علی (که یکی از پایه های اصلی قول به قدم عالم و ...
است) با متون شیعی است.
3-
آقای امینی می نویسد:
"اما
اینکه گفتند این حقیر به علماء حسن ظن دارم واقعا همینطور است و مکتب اهلبیت ع
همین را به طالبان معرفت سفارش می کنند ... بد به حال آنان که سوء ظن به علماء
دارند"
تذکر:
امینی جان، ما نه تنها به علما بلکه طبق سفارش دین به تمام مسلمانان حسن ظن داریم
البته تا زمانی که خود علنا به مطلبی اقرار و بلکه اصرار بر آن نکنند. وقتی استاد
حسن زاده خود با کمال صراحت از وحدت وجود اطلاقی دفاع می کند شما با حرف گذاشتن
دهان استاد می خواهید به کجا برسید!؟ ما به علما سوء ظن نداریم و بلکه به تمام
مسلمین حسن ظن داریم ولی وقتی کسی به مطلبی اصرار کند و صریحا حرف خود را بیان کند
یقین به جای حسن ظن خواهد نشست و ما یقین خود را با شک و ظن و حسن ظن و ... نخواهیم
شکست.
اکثر
کتب استاد حسن زاده در تبیین و ترویج و دفاع از وحدت وجود اطلاقی است؛ حال شما می
خواهید ما بگوییم استاد از وحدت وجود اطلاقی دفاع نمی کند یا بگوییم این سخن (وحدت
وجود اطلاقی) مطلبی حق است!!!؟؟؟
ما
دو یقین داریم:
الف-استاد
از وحدت وجود اطلاقی دفاع می کند
ب-
وحدت وجود اطلاقی غیر برهانی و بلکه خردستیز و لذا باطل است
شما
یکی از این دو یقین ما را باطل کنید.
4-آقای امینی می نویسد:
"ایشان
توهین را مقدم بر دلیل خود کرده اند سزاوار بود ابتدا ادله خود را ذکر می کردند
سپس توهین می کردند"
امینی
جان، اول ابن که ما توهین نکردیم ادعای خود را طرح کردیم که خطای شما در فهم معنای
تشکیک عامی است؛ شما عرفان وحدت وجودی خود را مبتنی بر "قول عرفا به تشکیک
عامی" کرده اید پس ما هم باید صریحا نشان دهیم این ادعای شما نادرست است لذا
صریحا ادعای "عدم ربط تشکیک عامی به عرفا" را طرح کردیم تا ابطال آن هم
صریحا در دید همگان و شما قرار گیرد زیرا ادعا باید صریح و روشن باشد تا قابلیت فهم
و اصلاح پیدا کند؛ و حتما می دانید ادعای صریح و روشن توهین نیست زیرا کل بحث وحدت
وجود شما وابسته به این بحث است؛ و دوم این که تقدم ادعا بر دلیل هم روشن است اول
ادعا باید معلوم شود تا دلیل اثبات آن در پی بیاید.
این
ادعا هم برای تخریب نبوده است برای این بوده است که نشان دهیم که وحدت وجود اطلاقی
(که استاد حسن زاده آملی از آن دفاع می کند) با این نوع تشکیک ادعایی آقای امینی (تشکیک
عامی) سازش ندارد لذا یا فهم نادرستی از معنای تشکیک عامی وجود دارد یا حاصل طرحی
نو است؛ و همچنین می خواستیم نشان دهیم آقای امینی پایههای متضادی را برای وحدت
وجود برگزیده است که قابلیت جمع با یکدیگر را ندارند. ایشان از یک طرف ادعای عرفان
شیعی را دارد و از طرف دیگر خود را از شاگردان و مدافعان استاد حسن زاده (که قایل
به وحدت وجود اطلاقی است) می داند. وحدت وجود اطلاقی بر پایه تشبیه اصالت وجودی
بالا آمده و به عینیت می رسد در حالی که متون شیعی به شدت از هر گونه تشبیهی نفی
کرده اند؛ چگونه دو قول متناقض را جمع می کنید!!!؟؟؟ آیا راهی به جز تحریف معانی
کلمات و... !!!؟؟؟
اما
آقای امینی در جواب نوشت:
"در
این نوشتار مشخص خواهیم که{کرد} که اصطلاح تشکیک عامی در بیانات استاد وارد شده
است و ما قصد نداریم طرحی نو دراندازیم"
"آقای امینی و تشکیک عامی!؟ - بخش دوم بحث علمی" را در
نوشتار بعدی بخوانید